امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - قیام کربلا برای همه آزادگان تاریخ بیانگر مفاهیم والای انسانی بوده است. امام حسین (ع) از همان ابتدای قیام، اهداف خود را برای خروج علیه ظالمان تبیین کردند و این مسیر پرفراز و نشیب را با سختیهای فراوان گذراندند و سر آخر برای رسیدن به این هدف به شهادت رسیدند.
پس از این واقعه، امویان به دنبال آن بودند تا خبر این جنایت بزرگشان به گوش مردم نرسد و با ورود کاروان اهل بیت (ع) به شام آنها را خارجی نامیدند، اما حضرت زینب (س) رسالت خود را برای رساندن پیام عاشورا به مردم به انجام رسانیدند و چهره خون خوار امویان را بر همه آشکار کردند. یکی از اتفاقهای دردناک پس از قیام عاشورا؛ ماجرای شهادت حضرت رقیه (س) در شام بود. دختر بزرگوار امام حسین (ع) پس از تحمل درد و رنج فراوان، شبی در خرابههای شام بهانه پدر گرفت و یزید دستور داد تا سر مبارک امام حسین (ع) را نزد ایشان ببرند.
در این میان برخی از معاصران شبهاتی درباره وجود تاریخی حضرت رقیه (س) به عنوان دختر امام حسین (ع) نقل کرده اند. حجت الاسلام محمدحسن پاکدامن، پژوهشگر بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، با نوشتن کتابی مستند توانسته به همه این شبههها پاسخی دقیق بدهد و وجود تاریخی آن حضرت را اثبات کند. به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه (س) گفت وگویی با نویسنده کتاب «رقیه (س) بنت الحسین (ع) در انساب و تاریخ» داشته ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
من سالها پیشینه پژوهش در علم انساب و مُشجرات سادات را در بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی دارم. در طول این سالها به بررسی شخصیتهای تأثیرگذار تاریخ اسلام از دریچه علم نسب شناسی پرداخته ام. پس از گذشت مدتی به این نتیجه رسیدم که به صورت جدی پژوهشی مستقل درباره بررسی شخصیت حضرت رقیه (س) با نگاه به علم انساب و تاریخ سامان دهم. من معتقدم که سامان یافتن این پژوهش با عنایت حضرت رقیه (س) به نتیجه رسید.
همان طور که میدانید در مطالعات تاریخی پیش فرضهایی برای انجام پژوهش انتخاب میکنند و براساس آن پژوهش را پی میگیرند. فارغ از این مسئله خود نیز به دنبال حقیقت جویی در این کتاب بودم. من بسیاری از دلایل دیگران را نقد و بررسی کردم، حتی دلایلی که در اثبات موضوع به من کمک میکرد. هر لحظه این احتمال را میدادم که نظم تغییر کند و پیش از اینکه دنبال اثبات شخصیت حضرت رقیه (س) باشم به دنبال سامان دهی دادههای تاریخی درباره این شخصیت بزرگوار بوده ام.
یک پژوهشگر خبره در حوزه تاریخ نگاری تحلیلی باید بتواند از درون همان گزارههای مورد تردید و تجمیع منطقی آن و با به کارگیری ذوق لازم در برداشتهای تاریخی، به بازگشایی برخی از گزاره های کور تاریخی اقدام ورزد تا همین شیوه، مقدمهای برای دیگر پژوهشهای مستمر در همان موضوع به قلم دیگر پژوهشگران شود.
بله. من به دنبال آن بودم که با نگاهی موشکافانه به منابع تاریخی از سده معاصر تا سدههای نخست ردپای گزارههای تاریخی درباره حضرت رقیه (س) را کشف کنم. همان طور که مستحضرید در منابع تاریخی سدههای نخست اطلاعات اندکی در این باره وجود دارد و من با ظرافت ویژهای وجود تاریخی حضرت رقیه (س) را اثبات کردم. قدیمیترین کتاب در علم نسب شناسی که نام حضرت رقیه (س) را در میان فرزندان امام (ع) ذکر کرده؛ «لباب الانساب» ابن فندق ابوالحسن زید بیهقی متوفای ۵۶۵ قمری است. این گزاره دادهای یقینی برای پژوهش من شد و گام به گام با بررسی منابع نخستین به اثبات شخصیت تاریخی حضرت رقیه (س) پرداختم.
برخی به اشتباه گمان میکنند که نسب شناسی در ذیل مقوله علم قرار نمیگیرد. با نگاهی به منابع نسب شناسی در قرنهای اولیه و مفهوم علم در تمدن اسلامی میتوان دریافت که نسب شناسی همه ویژگیهای یک علم را داراست. درست است که بخشی از منابع اولیه علم انساب دادههای شفاهی است، اما نمیتوان با استناد به این مسئله پایه علمی آن را خدشه دار کرد.
در علم تاریخ نیز از منابع شفاهی برای ثبت وقایع تاریخی استفاده و در دورههای بعد به صورت منابع مکتوب طبقه بندی شده است. ما در هر دورهای در مناطق گوناگون تمدن اسلامی افرادی با عنوان «نقیب» داشته ایم که وظیفه آنها سامان دهی وضعیت اجتماعی شیعیان بوده است و ولادتها و وفاتهای سادات و شیعیان را ثبت میکردند. روایات گوناگونی نیز از پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) در ثبت و ضبط نسب سادات و شیعیان از بیان شریف آنان نقل شده است.
به همین دلیل اهتمام شیعیان برای نسب شناسی همیشه مورد توجه بوده است. نکته دیگر که در علم انساب باید به آن توجه کرد؛ این است که در علم نسب شناسی بیشتر به فرزندان از نسل پسران توجه میشود و کمتر کتابی مثل «لبابالانساب» ابن فندق یافت میشود که به فرزندان از نسل دختر توجه کند. اگر ما علم انساب را قبول کنیم باید بدانیم که مثل علم تاریخ، بخشی از علم انساب نیز دادههای شفاهی است که سینه به سینه به ما رسیده است. متأسفانه بعد از ابن فندق بیهقی این شیوه ادامه پیدا نکرد به همان دلیلی که در کلام پیشین عرض کردم.
شهید مطهری این مطلب را در یادداشتهای خود ذکر کرده است. یادداشت، سوژه اولیه پژوهش برای یک تحلیلگر تاریخ است. یکی از نقدهایی که به شیوه چاپ یادداشتهای شهید مطهری در این کتاب داشته ام این است که اگر شهید مطهری زنده بود نسبت به برخی دیدگاههایی که در یادداشتهای کوتاه خود نوشته است تجدیدنظر جدی انجام میداد؛ زیرا یادداشت به عنوان نظر نهایی یک پژوهشگر نیست.
همان طور که عرض کردم در منابع کهن، نام حضرت رقیه (س) به عنوان فرزندی از فرزندان سیدالشهدا (ع) ذکر شده است و با دلایل متقن میتوان این مسئله را تأیید کرد. معتقد هستم که با واکاوی و کنکاش دقیق، تلاش شده است که راهی جدید و امیدوارکننده برای اقناع نظریه اثبات وجود شخصیت رقیه (س) به عنوان دختر امام حسین (ع) هموار سازد و از سویی دیگر موجب شود تا منکران این شخصیت نیز در فضایی غیر احساسی و عالمانه به هم اندیشی به جای تعصبهای آفت زا روی آورند.
برخی از شبهات نیز از سمت غیرمتخصصان ایراد شده است. ابن ادریس، از اندیشمندان بزرگ شیعی، وقتی به دنبال اثبات تاریخی مسئلهای درباره کربلا بود به نکتهای مهم و روشمند اشاره کرده است. او معتقد است که برای اثبات برخی گزارههای تاریخی نیازمند مراجعه به متخصص آن امر وجود دارد. با وجود اینکه ابن ادریس خود از بزرگان علمی تشیع بوده است؛ اما برای اثبات مسئلهای تاریخی چنین دیدگاهی را ارائه میکند.
اگر بخواهیم تاریخی و مقطعی به نهضت عاشورا و نقش حضرت زینب (س) در آن بپردازیم؛ نهضت عاشورا در ۴ مرحله درخور بررسی است. مقدمات نهضت عاشورا، حرکت به مکه و نقش کلیدی و کم نظیر از نوع خود در مقدمات کربلا داشته است. در زمان مقدمات قریب به وقوع و هجرت از مکه به کربلا و خود عاشورا، در کل این جریان حضوری مؤثر داشته است. در مرحله دوم، همراهی ایشان با حضرت امام حسین (ع) در نهضت عاشورا هستند. آنچه که امام حسین (ع) در میدان رقم میزند، در پشت میدان نیز حضرت زینب (س) نهضت را رهبری و راهبری میکند و ثبات راه برای پیروزی نهضت الهی رقم میزند.
در بخش سوم نهضت عاشورا، حضرتزینب (س) نقش اول و اصلی را بر عهده دارد. در این نقش حضرت زینب (س) حرف اول و آخر را میزند. از عصر عاشورا، ولایت مداری حضرت زینب (س) اقتضا میکرد تا از امام حسین (ع) تبعیت داشته باشند و به امر امام حسین (ع) از غروب عاشورا که به خیمهها حمله کردند، حضرت زینب (س) نزد امام سجاد (ع) میرود و میفرمایند: «امام المسلمین؛ دشمن به خیمهها حمله ور شده، بفرمایید چه کنیم؟» ولایت مداری ایشان را نشان میدهد. امام سجاد (ع) نیز میفرمایند: اگر کسی میتواند، خود را نجات دهد.
حضرت زینب (س) در آن شرایط اطاعت، ولی امر مسلمین را داشتند و شرایط اقتضا میکرد که امام سجاد (ع) پشت صحنه باشد و حضرت زینب (س) در میدان باشند و بی نظیرترین هدایت گری یک جریان و مدیریت یک بحران را در پس حادثه عاشورا داشتند تا این کاروان را به سلامت در اربعین به کربلا برگرداندند.
مأموریت اولیه حضرت زینب (س) تمام میشود و چهارمین نقش در حادثه عاشورا که همان آگاهی بخشی و بیداری جامعه است، آغاز میشود و بسیاری از اتفاقات بعد عاشورا محصول آگاهی بخشی و بیداری بخشی حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) بود. به حق گفتند «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود.»
من در اینجا میخواهم به این نکته اشاره کنم که اگر حضرت رقیه (س) نبود رسالت حضرت زینب نیز ناتمام میماند. حضرت رقیه (س) همه اتفاقهای واقعه کربلا را با چشم خود دید و همه آن درد و رنجها را به جان خرید، اما دم بر نیاورد. همان طور که میدانید ایشان هم سن امام باقر (ع) بوده اند. ایشان همه این سختیها را متحمل شد و بی تابی نکرد. حتی وقتی در مجلس، یزید ملعون، چوب بر دندانهای پدرشان زد. او سکوت کرد و در پناه عمه بزرگوارش ماند، اما کاسه صبر ایشان لبریز شد و در خرابههای شام بهانه پدر گرفت و آن جریان مشهور اتفاق افتاد.
به بیان دیگر حضرت رقیه (س)، دختر ۴ ساله امام حسین (ع) پس از تحمل آن همه رنج واقعه کربلا و دوران اسارت در شبی از شبهای اسارت در خرابه شام بهانه پدر گرفت. یعنی این مسئله به صورتی ناگهانی نبود و در آن هنگام کاسه صبر این دختر بزرگوار سیدالشهدا (ع) پس از اینکه آن رنجها را تحمل کرد، لبریز شد. روضه خوانهای ما باید به این مسئله و جریان سختیهایی که بر ایشان وارد شد، به خوبی توجه کنند تا بدانند که این دختر ۴ ساله به حدی از بزرگی رسیده بود که همه آن سختیها را در کنار عمه اش تحمل کرد و بار بزرگ رسالت قیام کربلا را بر دوش کشید.
در ادامه بخوانید
بازخوانی نقش مدیریتی حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا | نهضت زینبی
گفتگو با دکتر حسن انصاری، استاد دانشگاه و پژوهشگر درباره پژوهشهای مرتبط با قیام عاشورا